استادنا جناب آقای کارنپهلو
با سلام و عرض فروتنی
بنده تقریبا روزی یکبار به تالار سر میزنم و پرسش و پاسخها را مطالعه میکنم و میآموزم و لذت میبرم که چه فضای جذاب و دلپذیری بر تالار حاکم است. غنای کار سبب میگردد که هر روز کاربران جدیدی به جمع حاضر بپیوندند و در تالار با کنجکاوی هر چه تمامتر در جستجوی سوالات خود باشند و در صورت لزوم پرسش خویش را در تالار مطرح میسازند و سروران من با شکیبایی و مهربانی آنان را هدایت و حمایت میکنند و آنها را در ادامه راه ترغیب مینمایند. البته گه گاه نیز تعاملاتی برقرار میشود که مطبوع نیست و بنده را متعجب میسازد اما بهر روی من آن را نمک قضیه تلقی میکنم و به چیزی نمیگیرم.
بنده امروز به پیام شما (در تالار) برخوردم که بسیار ناراحتکننده بود البته سبب آن را نیافتم حدسم این است که پارهای از مسایل در تالار مطرح میشود و برخی دیگر از طریق رایانامه رد و بدل میگردد لذا حلقههای مفقودهای وجود دارد که تحلیل جریان را دشوار می سازد.
حقیر در اینجا دو نکته را عرض میکنم. اول این که جور استاد به ز مهر پدر. دوستان اگر احیانا از وفا جفایی دیدهاند به حکم استادی ایشان باید تحمل جور بیشتری داشته باشند. به استاد خودم جناب آقای کارنپهلو نیز این شعر حافظ شیرین سخن را یادآوری میکنم.
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است/با دوستان مروت با دشمنان مدارا
جناب آقای کارنپهلو اخیراً دیدم که شما در تالار فقط از اسم کوچک خود یعنی وفا استفاده میکنید. شاید باورتان نشود بنده این سخن را از سر مداهنه نمی گویم اما الان وقتی در نوشتهها غور میکنم. نام وفا برایم طنین خاصی یافته است. مثلا هزار وعده خوبان یکی وفا نکند. اما در مورد شما باید این جمله را عوض نمود که وعده خوبان، همه را وفا، بی علت و رشوت (به قول مولانا) انجام میدهد. یا مولانا برای وفا چنان حرمتی قایل بود که بیشتر اوقات سوگند «به حق وفای مردان» یاد میکرد.
آقای کارنپهلو هم اکنون عده زیادی از دانشجویان تحصیلات تکمیلی در حال نوشتن پایاننامه خود هستند و عدهای نیز مشغول نوشتن کتاب میباشند اما با تصمیم شما افراد در حالت استیصال قرار میگیرند و ممکن است مجبور شوند وجدان خود را زیر پا قرار داده و بدون مجوز کار خود را ادامه دهند. تصدیق میفرمایید که سویچ کردن به نسخ دیگر Tex نیز هم بسیار زمانبر است و هم برای خیلی از دانشجویان امکان پذیر نیست. زیرا در حوصله دانش و تجربه آنها نمیباشد.
بنده در بهار ۹۲ منتظر سیمرغ بودم که بخت یار نشد اما چه باک، زیرا اگر سیمرغ در اختیار ما نیست اما پدیدآوردنده آن در کنار ماست و این مجاورت معنوی ما را مستظهر میسازد و بنده از این بابت شاکرم.
جناب آقای کارنپهلو بنده در سن ۶۰ سالگی قرار دارم و تمام عمر کاری خود را (که در شرف اتمام است) به معلمی گذارندهام. بنده از شما خاضعانه و ملتمسانه استدعا دارم که خویشتندار باشید و در تصمیم خود تجدید نظر کنید. حیف است نهالی که چند سال است غرس شده و توسط شما و سایر دوستان تیمار گشته و اکنون به میوه نشسته مورد بیمهری واقع شود.
در خاتمه برای شما تندرستی، شادکامی و پیروزی آرزومندم.
کوچک شما – موسوی ندوشنی
با سلام و عرض فروتنی
بنده تقریبا روزی یکبار به تالار سر میزنم و پرسش و پاسخها را مطالعه میکنم و میآموزم و لذت میبرم که چه فضای جذاب و دلپذیری بر تالار حاکم است. غنای کار سبب میگردد که هر روز کاربران جدیدی به جمع حاضر بپیوندند و در تالار با کنجکاوی هر چه تمامتر در جستجوی سوالات خود باشند و در صورت لزوم پرسش خویش را در تالار مطرح میسازند و سروران من با شکیبایی و مهربانی آنان را هدایت و حمایت میکنند و آنها را در ادامه راه ترغیب مینمایند. البته گه گاه نیز تعاملاتی برقرار میشود که مطبوع نیست و بنده را متعجب میسازد اما بهر روی من آن را نمک قضیه تلقی میکنم و به چیزی نمیگیرم.
بنده امروز به پیام شما (در تالار) برخوردم که بسیار ناراحتکننده بود البته سبب آن را نیافتم حدسم این است که پارهای از مسایل در تالار مطرح میشود و برخی دیگر از طریق رایانامه رد و بدل میگردد لذا حلقههای مفقودهای وجود دارد که تحلیل جریان را دشوار می سازد.
حقیر در اینجا دو نکته را عرض میکنم. اول این که جور استاد به ز مهر پدر. دوستان اگر احیانا از وفا جفایی دیدهاند به حکم استادی ایشان باید تحمل جور بیشتری داشته باشند. به استاد خودم جناب آقای کارنپهلو نیز این شعر حافظ شیرین سخن را یادآوری میکنم.
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است/با دوستان مروت با دشمنان مدارا
جناب آقای کارنپهلو اخیراً دیدم که شما در تالار فقط از اسم کوچک خود یعنی وفا استفاده میکنید. شاید باورتان نشود بنده این سخن را از سر مداهنه نمی گویم اما الان وقتی در نوشتهها غور میکنم. نام وفا برایم طنین خاصی یافته است. مثلا هزار وعده خوبان یکی وفا نکند. اما در مورد شما باید این جمله را عوض نمود که وعده خوبان، همه را وفا، بی علت و رشوت (به قول مولانا) انجام میدهد. یا مولانا برای وفا چنان حرمتی قایل بود که بیشتر اوقات سوگند «به حق وفای مردان» یاد میکرد.
آقای کارنپهلو هم اکنون عده زیادی از دانشجویان تحصیلات تکمیلی در حال نوشتن پایاننامه خود هستند و عدهای نیز مشغول نوشتن کتاب میباشند اما با تصمیم شما افراد در حالت استیصال قرار میگیرند و ممکن است مجبور شوند وجدان خود را زیر پا قرار داده و بدون مجوز کار خود را ادامه دهند. تصدیق میفرمایید که سویچ کردن به نسخ دیگر Tex نیز هم بسیار زمانبر است و هم برای خیلی از دانشجویان امکان پذیر نیست. زیرا در حوصله دانش و تجربه آنها نمیباشد.
بنده در بهار ۹۲ منتظر سیمرغ بودم که بخت یار نشد اما چه باک، زیرا اگر سیمرغ در اختیار ما نیست اما پدیدآوردنده آن در کنار ماست و این مجاورت معنوی ما را مستظهر میسازد و بنده از این بابت شاکرم.
جناب آقای کارنپهلو بنده در سن ۶۰ سالگی قرار دارم و تمام عمر کاری خود را (که در شرف اتمام است) به معلمی گذارندهام. بنده از شما خاضعانه و ملتمسانه استدعا دارم که خویشتندار باشید و در تصمیم خود تجدید نظر کنید. حیف است نهالی که چند سال است غرس شده و توسط شما و سایر دوستان تیمار گشته و اکنون به میوه نشسته مورد بیمهری واقع شود.
در خاتمه برای شما تندرستی، شادکامی و پیروزی آرزومندم.
کوچک شما – موسوی ندوشنی